پاکا منزها متعالی مهیمنا


ای در درون جان و برون از صفات ما

از رحمت تو کم نشود گر به فضل خویش


منت نهی و عفو کنی سیئات ما

دوران شر و فتنه و طوفان و حیرت است


ظلمت حجاب راه شد از شش جهات ما

نوح عنایت توبه به کشتی مغفرت


سعیی کند مگر به خلاص و نجات ما

آلایشی که رفت به آب کرم بشوی


تنزیه ذات پاک تو دارد نه ذات ما

مقصود ما حصول رضا و جوار توست


ورنه چه بیش و کم ز حیات و ممات ما

بی یاد تو اگر نفسی می رود هباست


آری خلاصه یک نفس است از حیات ما

هم تو دهی ز عقده ی تقلیدمان خلاص


ورنه زمانه حل نکند مشکلات ما

ما را ز هول زلزلت الارض باک نیست


حفظ تو بس معاون ما و ثبات ما

یک جرعه گر ز جام تو در کام ما چکد


تا روز حشر کم نشود مسکرات ما

توفیق ده که نام نزاری رود به خیر


بر یاد دوستان تو بعد از وفات ما